Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
السبت - 1447 12 ربيع الآخر
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"ar-sa","Currency":"sek","CurrencySign":"SEK","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
تسجيل الدخول
shopping cart 0
السلة

السلة

المجموع
0  
ContinuetoCheckout

Menu

معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786000463960
الناشر: Nigah
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 127
الوزن: 180 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 0٫89 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:

امان نامه ی شب الفارسية 1397

Amānʹnāmah-yi shab

الطبعة: 2
المؤلف: ʻAlī Ardalānī
التقييم:
120 SEK
4 إلی 6 اسبوع
قائمة الأمنيات
Wishlist
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786000463960
الناشر: Nigah
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 127
الوزن: 180 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 0٫89 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:
A collection of Persian short stories.
more
مجموعه داستان. مجموعه ای از هفت داستان با عناوین “ اندوه اسماعیل « طلایی-صورتی »”، ” امان نامه ی شب ”، “ قلی و حریری از گلابتون ”، “ هویج ”، “ این قطره ها که می بردم ”،” هوری لار ” و “ رستاخیز ” که به شیوه ای خواندنی روایت شده اند و هر کدام بخشی از سرنوشت انسان هایی که شبیه به آن ها را می توان لا به لای مردمی که در دنیای پیرامون مان زندگی می کنند یافت، به تصویر می کشند. قسمتی از کتاب: آقا اسماعیل وسط کویر اسباب‌ بازی‌ فروشی باز کرد. شاید دیوانه شده بود، شاید مجنونی مادرزاد بود، شاید از سر بیکاری و خوش‌ خوشان این چنین کاری کرده بود. یا شاید انتخاب دیگری نداشت. دقیقاً وسط بیابان، در جایی‌ که شاید تا صدها کیلومتر هیچ تنابنده‎ ای یافت نمی ‎شد چه برسد به یک بچه. با یک افتتاحیه‎ ی جمع‌ و جور اسباب‌ بازی‌ فروشی شروع به کار کرد. خودش بود و تعدادی مار و مارمولک که آن‎ها هم بعد از چند دقیقه تماشا، گیج و مات‌ و مبهوت زیر شن‌ ها خودشان را گم‌ و گور کردند. همه‌ چیز در آن بیغوله پیدا می ‎‎‎شد، چرخ‌ و فلک‎های کوچک، خرس‎ های نارنجی و بنفش، سوت‌ سوتک‎ های ریز و درشت، آدمک‌ های چوبی، میمون‎ های رقاص، تبلک‎ های صورتی، پرنده‌ هایی که بال‌ های‎ شان تکان می‎‎‎‎‎ خورد و ادای پرواز در می ‎‎‎‎‎آوردند و اسماعیل که شادتر از تمام آن ‎ها در گوشه ‎ای نشسته بود، با لبی خندان و خیالی راحت. او صاحب زیبایی در برابر سکوت بود. این رنگ‎ ها و این اشیاء و آن چهاردیواری شده بود دل و دنیای یک آدم شصت هفتاد ساله.
more