دود روشن آتش سرد (جلد اول) الفارسية 1399
Dūd-i Rawshan, Ātash-i Sard (Jild-i Avval)
20٫83 $
مشاركة
Wishlist
العنوان الأصلي:
Bright Smoke
,
Cold Fire
ISBN رقم:
9786009871780
المترجم:
Zahrā Hidāyatī
الناشر:
Bazh
الفئة العمرية:
الشباب - 12 الی 18 سنه
الصفحات:
331
الوزن:
324 g
أبعاد المنتج:
14 x 21 x 3 cm
غلاف الكتاب:
غلاف ورقی
When the mysterious fog of the Ruining crept over the world, the living died and the dead rose. Only the walled city of Viyara was left untouched.
The heirs of the city’s most powerful—and warring—families, Mahyanai Romeo and Juliet Catresou share a love deeper than duty, honor, and even life itself. But the magic laid on Juliet at birth compels her to punish the enemies of her clan—and Romeo has just killed her cousin Tybalt. Which means he must die.
Paris Catresou has always wanted to serve his family by guarding Juliet. But when his ward tries to escape her fate, magic goes wrong—killing her and leaving Paris bound to Romeo. If he wants to discover the truth of what happened, Paris must delve deep into the city, ally with his worst enemy . . . and perhaps turn against his clan.
Mahyanai Runajo just wants to protect her city—but she’s the only one who believes it’s in peril. In her desperate hunt for information, she accidentally pulls Juliet from the mouth of death—and finds herself bound to the bitter, angry girl. Runajo quickly discovers Juliet might be the one person who can help her recover the secret to saving Viyara.
Both pairs will find friendship where they least expect it. Both will find that Viyara holds more secrets and dangers than anyone ever expected. And outside the walls, death is waiting. . . .
more
داستان "دود روشن آتش سرد" نوشته ی "روزاموند هاج" از آنجا آغاز می شود که مه اسرارآمیزی بر ویرانه های سراسر جهان رخنه کرد ، زندگان مردند و مردگان زنده شدند. فقط شهر محافظت شده ی ویارا به مانند گذشته باقی ماند . در این شهر ،جولیت کترسو و ماهیانای رومئو، وارثان قدرتمندترین خانواده هایی که با هم در جنگ هستند، عاشق هم شده اند. اما وردی که در بدو تولد بر جولیت خوانده شده است او را وادار می کند از دشمنان قبیله اش انتقام بگیرد... و این در حالی است که رومئو ،پسردایی جولیت را کشته است و به این معنی است که او باید بمیرد.
پاریس کترسو شخصیتی است که همیشه از جولیت محافظت کرده و در خدمت خانواده ی او بوده است. قرار بر این است که در مراسمی ذهن پاریس و جولیت با هم پیوند پیدا کند، اما در حین مراسم، ورد به اشتباه خوانده می شود، جولیت می میرد و در عوض پیوندی میان پاریس و رومئو ایجاد می شود. اگر پاریس می خواهد به حقیقت مرگ جولیت پی ببرد، باید به کوچه پس کوچه های شهر برود، با دشمنش متحد شود... و شاید حتی به قبیله اش خیانت کند. در همین زمان، روناجو می خواهد از شهرش محافظت کند... اما خودش تنها کسی است که می داند شهر محکوم به نابودی است ،وقتی با ناامیدی دنبال راهی برای نجات شهر می گردد، جولیت را از دنیای مردگان بیرون می کشد... و خیلی زود می فهمد که شاید جولیت تنها کسی باشد که می تواند به او کمک کند پرده از راز ویرانگی بردارد. پاریس و رومئو از یک طرف و روناجو و جولیت از طرف دیگر کارهایی می کنند که هیچ وقت از خود انتظار نداشتند؛ با اهریمنی بزرگ در شهر روبه رو می شوند و بیرون دیوارهای شهر مرگ در انتظار است.
more