هزارتوی تاریکی الفارسية 1396
Hizār'tūy-i tārīkī
18٫20 $
مشاركة
Wishlist
Another morning and another stretchy and sticky apprehension like yesterday and the day before... but he stopped continuing this mental song. He moved away from the door and tried to think clearly. There was someone or people who apparently wanted to kill him. But there was no rush either. He did this calmly, coolly, and calmly. He looks like a pro, but if a pro did it, he'd be dead by now...
more
باز یک صبح دیگر و باز دلهره‌ی کش‌دار و چسبناک چون دیروز و چون پریروز...اما از ادامه دادن این آهنگ ذهنی منصرف شد. از کنار دریچه کنار رفت و سعی کرد خوب و درست و روشن بیندیشد. کسی یا کسانی بودند که ظاهرا قصد داشتند او را بکشند. اما این یا این‌ها عجله‌ای هم نداشت. این کار را با طمانینه، خونسرد و آرام انجام می‌داد. شبیه یک حرفه‌ای، اما اگر فرار بود یک حرفه‌ای این کار را انجام دهد باید تا به حال مرده باشد...
more
