Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
السبت - 1447 19 ربيع الآخر
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"ar-sa","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
تسجيل الدخول
shopping cart 0
السلة

السلة

المجموع
0  
ContinuetoCheckout

Menu

  • Vis va ramin
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9645555825
الناشر: Shabaviz
الفئة العمرية: الشباب - 12 الی 18 سنه
الصفحات: 60
الوزن: 100 g
أبعاد المنتج: 18 x 25 x 0٫42 cm
غلاف الكتاب: ملف ورقی
Subjects:

ویس و رامین الفارسية 1381

Vis va ramin

المؤلف: Marjan Kishavarzi Azad
الفئة العمرية: الشباب - 12 الی 18 سنه
التقييم:
14٫24 $
4 إلی 6 اسبوع
قائمة الأمنيات
Wishlist
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9645555825
الناشر: Shabaviz
الفئة العمرية: الشباب - 12 الی 18 سنه
الصفحات: 60
الوزن: 100 g
أبعاد المنتج: 18 x 25 x 0٫42 cm
غلاف الكتاب: ملف ورقی
Subjects:
Fiction, King of Mubid lived in Marv. He was ready to celebrate for spring and other kings were also invited. In feast he saw a beautiful face, she was Shahraw, the mother of Hamadan's king, "Viraw". He was waiting till the end of feast to speak with her. Then he asked her to marry him but she rejects it because she had married before and had three children, but she promised him if in future she had a girl would marry him. After many years Shahraw forgot her promise, she birth a girl named "Vis" she was like her mother.
more
داستان، شاه موبد در مرو فرمانروايي مي كرد. او براي رسيدن بهار تداركات جشني را ديده بود و ديگر پادشاهان و فرمانروايان را هم دعوت كرده بود. در طول جشن او با صورت زيبايي برخورد كرده بود كه "شهرو"، مادر "ويرو" پادشاه همدان بود. او منتظر بود تا جشن تمام شود تا شهرو را صدا كند و با او صحبت كند. بعد از پايان جشن او از شهرو خواست تا با او ازدواج كند ولي شهرو اين درخواست را رد كرد چون او قبلا" ازدواج كرده بود و سه فرزند داشت ولي به پادشاه موبد قول داد اگر در آينده دختري به دنيا آورد او را به ازدواج پادشاه درآورد. شهرو با گذشت زمان قول خود را فراموش كرد، او صاحب دختري شد به زيبايي خودش با نام "ويس".
more