Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
الجمعة - 1447 18 ربيع الآخر
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"ar-sa","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
تسجيل الدخول
shopping cart 0
السلة

السلة

المجموع
0  
ContinuetoCheckout

Menu

معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786008145127
الناشر: Shahristan-i Adab
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 268
الوزن: 310 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 1٫88 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:

وقت معلوم الفارسية 1398

Vaqt-i maʻlūm

الطبعة: 5
المؤلف: Mahdī Kaffāsh
التقييم:
18٫06 $
4 إلی 6 اسبوع
قائمة الأمنيات
Wishlist
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786008145127
الناشر: Shahristan-i Adab
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 268
الوزن: 310 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 1٫88 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:
A Persian novel. (Nominated for the Jalal Al-Ahmad Literary Award)
more
رمان فارسی (نامزد جایزه ادبی جلال آل احمد). شخصیت اصلی داستان «وقت معلوم» روحانی‌ ای است به نام «فواد فریمان» که مشغول به تحصیل در سطوح عالی حوزه علمیه است. در ابتدای رمان «وقت معلوم» او در اتاقی با دیوارهای سپید و چراغ‌‌ های همیشه روشن و سفید فام به هوش می ‌آید. دریچه پایین اتاق با سر و صدای سایش قطعه‌ های خشک فلز به هم باز می ‌شود و میان سفیدی سقف و کف و دیوارهای اتاق، حفره تاریکِ زیر در دهان باز می ‌کند. هشت روز است که فواد گرفتار این اتاق است. چشم که باز کرده بود، درون اتاق بی ‌پنجره سفید بود و در این مدت هم کسی را نه دیده بود و نه با کسی صحبتی کرده بود. دو روز اول سکوت کرده بود و روز چهارم خواسته بود برایش قرآن بیاورند. تنها راه ارتباطی با بیرون از اتاق، دریچه پایین در است که برای دادن غذا و گاهی دارو استفاده می ‌شود. فواد حتی نمی ‌داند چرا او را حبس کرده‌ اند. در ادامه‌ ی این داستان پر پیچ و خم و به بهانه ‌ی روایت زندگی این روحانی، ماجراهای مختلفی از تاریخ ایران پیش و پس از انقلاب روایت می ‌شود. همه چیز از ماجرای پرونده‌ های عموی فواد شروع می ‌شود. با این که فواد بیش از چهارده سال بود که طلبه بود و دوست داشت که شبیه عموی طلبه ‌اش باشد. فواد می ‌خواست پس از پاپان تحصیلاتش قاضی شود. همه شرایط تحصیلی و نمره مناسب را داشت و یقین داشت که با سابقه انقلابی و مبارزاتی و جبهه و جنگ پدرش مصاحبه و تحقیق هم ختم به خیر شود. اما قضاوت تنها کاری است که سواد تنها برایش کافی نیست. عموی فواد سه جعبه به او می ‌دهد روی جعبه‌ ها به خط تحریری خوش نوشته شده است: 1- علی حجت کاشانی، 2- علی پهلوی 3- یحیی عدل ...
more