حدیث ماهی گیر و دیو الفارسية 1398

«حکايت صياد» داستانی ‌ست که در خلال شب ‌های سوم تا نهم روايت شهرزاد بازگو می ‌شود و از جذاب‌ ترين حکايات کتاب «هزار و يک شب» است. گلشيری، که به استفاده از متون کهن برای نوشتن داستان ‌های مدرن علاقه‌ مند بود، در «حديث ماهی ‌گير و ديو» هم سراغ دل‌ مشغولی ‌اش می ‌رود. او «حکايت صياد» را به شيوه ‌ای جديد روايت می ‌کند. صياد هزار و يک شب وقتی تور به دريا می ‌اندازد و کوزه ‌ای صيد می ‌کند، وسوسه می ‌شود تا در آن را باز کند. درون کوزه يک عفريت (ديو) اسير است و به محض آن‌ که بيرون می ‌آيد، قصد جان صياد را می ‌‌کند. صياد با حيله ‌ای دوباره او را در کوزه اسير می ‌سازد و عفريت باز برای رهایی به وسوسه‌‌ کردن صياد می ‌پردازد. صياد پير «حديث ماهی ‌گير و ديو» گلشيری هم کوزه‌ ی مشابهی از تور درمی ‌آورد اما او فريب ديو را نمی ‌خورد. سرتاسر داستان روايت گفت‌ و گوی اين دو و تلاش هر يک برای رهايی ‌ست، رهايی يکی از حبس و ديگری از هوس. (با کاغذ گلاسه و ٢١ تصویر تمام رنگی)