پلاک ٥٢ الفارسية 1397
Palāk-i 52
14٫33 $
مشاركة
Wishlist
A Persian novel
more
رمان.
فریده صحنه ای را که در برابرش می دید باور نمی کرد. در میان آتش چشم های شراره را می دید که به پشت سر پیمان زل زده بود. مسیر نگاهش را که دنبال کرد چیزی غیر از دیوار نبود. فریده آن چه را شراره می دید نمی توانست ببییند. سیاهپوش پشت سر پیمان ایستاده بود و او نیز داشت شعله های آتش را نگاه می کرد و سیاهی دستش بیش تر بر روی سر پیمان کشیده می شد...
more