Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
الاثنين - 1447 10 جمادى الآخرة
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"ar-sa","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","ProfileIsoCode":null,"HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
تسجيل الدخول
shopping cart 0
السلة

السلة

المجموع
0  
ContinuetoCheckout

Menu

معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786002299734
الناشر: Chishmih
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 125
الوزن: 180 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 0٫88 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:

پایان روز الدارية (الفارسية) 1440

Pāyān-i rūz

التقييم:
14٫42 $
موجود - 1 إلی 2 یوم
قائمة الأمنيات
Wishlist
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786002299734
الناشر: Chishmih
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 125
الوزن: 180 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 0٫88 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:
A Persian (Dari) novel
more
رمان دری. این رمان نگاهی به مهاجرت دارد، اما موضوع اصلی آن مهاجرت نیست. بخشی از متن کتاب: «اَیا چشم‌ هایش را که باز می‌ کند، برای ‌لحظه‌ یی شک می‌ کند که در مزار است یا تهران. همه جا آرام است. فکر می‌‌ کند در مزار، در خانه‌ ی پدر‌ی‌ اش، اگر بیدار شده باشد، وقتی از اتاق برآید، حتمی آفتاب روی حویلی را پر کرده است و بوبویش را خواهد دید که باز از صبح وقت، در حویلی‌ شان شور می‌ خورد. به ماکیان‌ هایش دانه می‌ دهد. گاوش را می‌ دوشد و... و به گفته‌ ی خودش روزش را در حویلی گم می‌ کند. اَیا همان‌ طور که تخته‌ به‌ پشت بر جایش دراز کشیده است، رویش را به چپ دَور می‌ دهد و به طرف کلکین می‌ بیند که نور صبحگاهی از ‌شیشه‌ های چَتَل بالایی‌ اش که با کاغذ کاهی روزنامه پوشانده نشده‌ اند، به درون می‌ تابد. مگر هوای اتاق دَم‌ کرده و پر از دود سگرت است. و به یاد می‌ آورد این‌‌ جا تهران است؛ تهران و این اتاق سه در چهار مجردی‌ شان که همیشه بوی سگرت می‌ دهد؛ ‌در حویلی‌ یی با اتاق‌ های کرایی برای مجردها‌، در کوچه‌ یی تنگ و باریک که رنگ آفتاب را هیچ نمی‌ بیند...»
more