تویی که سرزمین ات اینجا نیست الدارية (الفارسية) 1387

مجموعه هشت داستان کوتاه فارسی (دری): تویی که سرزمین ات اینجا نیست، دیدار به قیامت، یکه سرباز، داکتر حسن، کابوس این سال ها، عروسی دره قافزار، قصیده ی جست و جو، جانان خرابات. "تویی كه سرزمین‌ات اینجا نیست" داستان مردی افغان به نام "سردار" است كه در یك كارگاه خیاطی كار می كند و به دلیل نداشتن مجوز از وزارت كار، شغل خود را از دست می دهد. وی پس از آن به دنبال كار است، تا این كه در یك كارگاه خیاطی مشغول به كار می شود. پس از گذشت چند ماه، بازرسی از وزارت كار برای بازدید از كارگاه به محل كار سردار می رود. بازرس، سردار را در آنجا می بیند. او با حرف‌ های خود رئیس كارگاه را متوجه این موضوع می كند كه اگر به او رشوه بپردازد او وجود سردار را نادیده گرفته و گزارش نمی كند و رئیس كارگاه می پذیرد. سردار پس از دیدن این ماجرا بسیار ناراحت می شود و به قهوه‌ خانه‌ای می رود و در آن‌جا طی اتفاقاتی تصمیم می گیرد یك شناسنامه ایرانی برای خود تهيه كند. او پس از دريافت شناسنامه به همراه خانواده‌اش به مشهد می رود، اما در ایست بازرسی بین راه متوجه می شود شناسنامه‌اش متعلق به یك خلاف كار شرور است كه پلیس در تعقیب اوست ...