Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
الجمعة - 1447 18 ربيع الآخر
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"ar-sa","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
تسجيل الدخول
shopping cart 0
السلة

السلة

المجموع
0  
ContinuetoCheckout

Menu

  • Ayaz Murd va Tu ra Nadid
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9789642430710
الناشر: Afraz
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 94
الوزن: 150 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 0٫66 cm
غلاف الكتاب: ملف ورقی
Subjects:

ایاز مرد و تو را ندید الفارسية 1389

Ayaz Murd va Tu ra Nadid

المؤلف: Mihdi Ibrahimipur
التقييم:
16٫18 $
4 إلی 6 اسبوع
قائمة الأمنيات
Wishlist
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9789642430710
الناشر: Afraz
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 94
الوزن: 150 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 0٫66 cm
غلاف الكتاب: ملف ورقی
Subjects:
A collection of 6 Persian short stories.
more
مجموعه شش داستان کوتاه فارسی: عمویی که زود تمام شد، چراگاه، گلی خانم، ردیف های آجری مسجد کبود، پدر، ایاز مرد و تو را ندید. گزیده مختصری از یکی داستان ها بدین شرح است: باید پدر را تکان می‌ دادم ولی دستم توانش را نداشت. نمی‌ توانستم. انگار بخواهم همه‌ی سنگینی دنیا را تکان بدهم. پدر آرام دراز کشیده بود توی آن گودال تنگ و من باید تکانش می دادم. ولی نمی‌ توانستم. آخوند از خواندن ایستاده بود و من نشسته بودم توی قبر و گریه می‌ کردم. دو نفر بازوانم را چسبیدند و بیرونم آوردند. از پشت لایه‌ ی زلال آبی که جلو چشمانم را گرفته بود، احمد و پدرش را دیدم. من را همان‌ جا کنار قبر گذاشتند. عمو از کنارم گذشت و آرام داخل قبر شد. خم شد روی پدر و آخوند لبانش را تر کرد و دوباره با لحنی سوزناک خواند ...
more