شروع یک زن الفارسية 1394

داستان « شروع يك زن » دغدغه‌های زنی به نام پروین است كه در آستانه جدا شدن از همسرش پس از چند سال به ایران برگشته و همكلاسی دوران دانشجویی اش « بهرام » را پیدا می كند . بهرام نسبت به همه چیز و همه كس احساسی نوستالژیك دارد . داستان در چند فصل به هم پیوسته روایت می شود . « بهرام را از سال ٦٥ می شناختم . یكی از سه پسر گرایش كودكان استثنایی دانشكده علوم تربیتی بود . آدم عجیبی بود . مردی بود كه احساس خوبی نسبت به خودش ، همسرش ، دوستانش و حتی موبایل و ماشینش داشت . عامل موفقیتش هم همین احساس مثبت دائمی بود . » پروین بعد از اینكه از كانادا به ایران می آید هنگام جستجوی بهرام بطور اتفاقی برایش پیامكی می فرستد كه زمینه آشنایی و دیدار مجدد این دو فراهم می شود . خاطرات دانشگاه ، دانشكده ، همكلاسی ها و دغدغه‌های فمینیستی آنها ، پروین را بر سر دو راهی قرار می دهد : « تا چند سال بعد بهرام را ندیدم . اما یكی دو بار تلفنی با هم حرف زدیم و من فهمیدم یك پسر و یك دختر دارد . وضعیت مالی اش هم خیلی خوب شده بود . البته كه او حرفی از وضعیت مالی اش نزد اما از صدایش می شد فهمید اوضاعش چطور است . »