Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
الجمعة - 1447 11 ربيع الآخر
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"ar-sa","Currency":"gbp","CurrencySign":"£","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
تسجيل الدخول
shopping cart 0
السلة

السلة

المجموع
0  
ContinuetoCheckout

Menu

معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786228381084
المترجم: Mubīnā Mu'tamidī
الناشر: Chatrang
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 555
الوزن: 466 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 5 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:

آسمان هم رودخانه دارد الفارسية 1403

Āsimān ham Rūdkhānah Dārad

المؤلف: Elif Shafak
التقييم:
14٫12 £
4 إلی 6 اسبوع
قائمة الأمنيات
Wishlist
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786228381084
المترجم: Mubīnā Mu'tamidī
الناشر: Chatrang
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 555
الوزن: 466 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 5 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:
From the Booker Prize finalist author of The Island of Missing Trees, an enchanting new tale about three characters living along two rivers, all under the shadow of one of the greatest epic poems of all time. “Make a place for Elif Shafak on your bookshelf… you won’t regret it.” (Arundhati Roy) In the ancient city of Nineveh, on the bank of the River Tigris, erudite but ruthless King Ashurbanipal of Mesopotamia built a great library that would crumble with the end of his reign. From its ruins, however, emerged a poem, the Epic of Gilgamesh, that would infuse the existence of two rivers and bind together three lives. In 1840 London, Arthur is born beside the stinking, sewage-filled River Thames. With an abusive, alcoholic father and a mentally ill mother, Arthur’s only chance of escaping poverty is his brilliant memory. When his gift earns him a spot as an apprentice at a leading publisher, Arthur’s world opens up far beyond the slums, and one book in particular catches his interest: Nineveh and Its Remains. In 2014 Turkey, Narin, a ten-year-old Yazidi girl, was diagnosed with a rare disorder that would soon cause her to go deaf. Before that happens, her grandmother is determined to baptize her in a sacred Iraqi temple. But with the rising presence of ISIS and the destruction of the family’s ancestral lands along the Tigris, Narin is running out of time. In 2018 London, the newly divorced Zaleekah, a hydrologist, moves into a houseboat on the Thames to escape her husband. Orphaned and raised by her wealthy uncle, Zaleekah had decided to take her own life in one month, until a curious book about her homeland changed everything. A dazzling feat of storytelling, There Are Rivers in the Sky entwines these outsiders with a single drop of water, a drop that manifests across the centuries. Both a source of life and harbinger of death, rivers—the Tigris and the Thames—transcend history, transcend fate: “Water remembers. It is humans who forget.”
more
آخرین روز اوت است؛ بعدازظهری سوزان. لندن مثل دیگی چرب است؛ می‌جوشد و بوی بدی از آن بلند می‌شود. از هر گوشۀ شهر، انواع‌واقسام بوهای حال‌به‌هم‌زن به مشام می‌رسد؛ بوی دباغی‌ها، پوستین‌فروشی‌ها، خوک‌داری‌ها، کوره‌ها، کارخانه‌ها، کشتارگاه‌ها و چاه‌های فاضلاب... بخارهای سمی همه‌جور مرضی به بار می‌آورند. اوایل تابستان، کمیتۀ مرکزی بهداشت اخطاریه‌ای صادر کرد که ضروری است همۀ موادی که بویی تند و زننده دارند، سوزانده یا به نحوی دیگر دور ریخته شوند و این عملاً به این معنی بود که همۀ آن مواد را در رود تیمز تخلیه کنند. اکنون، رودخانه، که پر از تخته‌پاره و خرت‌وپرت شده است، به سختی جریان دارد. دیگر نه می‌خروشد، نه موج‌های آبی درخشانی در آن به چشم می‌خورد؛ فقط کند و بی‌رمق کمی این‌طرف و آن‌طرف می‌لغزد، انگار که خزنده‌ای خونسرد باشد. آرتور همۀ تلاشش را می‌کند تا خود و خانواده‌اش را از آن فضای مسموم و خطرناک دور نگه دارد. مسیر بین خانه و دفتر را با نهایت سرعت طی می‌کند؛ به این امید که این‌گونه مقداری کمتر از آن هوای دم‌کرده وارد ریه‌هایش شود. با اینکه هوا به شدت گرم است، بینی و دهانش را با پارچه‌ای نم‌دار می‌پوشاند، اما به محض اینکه به خانه می‌رسد، به مادرش می‌گوید پنجره‌ها را باز بگذارد تا هوا کمی در زیرزمین جریان پیدا کند، چون اتاقی گرفته با هوای خفه از هوای مسموم هم خطرناک‌تر است. شرایط تهویۀ هوای خانه‌ای که با خانواده‌ای دیگر در آن زندگی می‌کنند، افتضاح است و در حقیقت، اوضاع چاپخانه هم چندان فرقی با آنجا ندارد. از اینکه مجبور باشد در فضای بسته و دم‌کرده کار کند، پریشان می‌شود. چه در محیط داخل، چه در محیط بیرون، می‌ترسد به یکی از آن بیماری‌های پنهان در هوا مبتلا شود. بعدازظهر پنجشنبه، دمای هوا به شکل طاقت‌فرسایی افزایش می‌یابد و چاپخانه را زودتر تعطیل می‌کنند. آرتور محتاطانه از دفتر بیرون می‌رود مبادا پایش را روی پهن اسبی بگذارد. در مجله‌ای خوانده است که سیصد هزار اسب در پایتخت وجود دارند. سریع حساب می‌کند که اگر هر اسب روزانه بین چهار تا سیزده بار اجابت مزاج کند، روزی حدود دوازده هزار تن تپاله تولید می‌شود. هر روز، پشته‌ای عظیم از پِهن در شهر جمع می‌شود و معمولاً پسرانی امثال خودش هستند که باید آنجا را تمیز کنند. -از متن کتاب-
more