Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
الجمعة - 1447 11 ربيع الآخر
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"ar-sa","Currency":"gbp","CurrencySign":"£","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
تسجيل الدخول
shopping cart 0
السلة

السلة

المجموع
0  
ContinuetoCheckout

Menu

معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9782366124675
الناشر: Naakoja
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 306
الوزن: 324 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:

دوران الفارسية 2023

Dawrān

المؤلف: Ḥusayn Dawlat Ābādī
التقييم:
23٫69 £
موجود - 1 إلی 2 یوم
قائمة الأمنيات
Wishlist
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9782366124675
الناشر: Naakoja
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 306
الوزن: 324 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:
حسین دولت آبادی، در بهار سال ۱۳۲۶ در روستای دولت آباد، (ناحیه ۲ سبزوار) به دنیا آمد و دوران ابتدائی را دردبستان مسعود سعد روستای دولت آباد از سر گذراند. در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به سبزوار رفت و در دبیرستان ابن یمین نام‌نویسی کرد. چندی بعد، در سال ۱۳۴۲ همراه خانواده‌اش به پایتخت مهاجرت کرد و درنتیجه تحصیلات دوره متوسطه او در نیمه سال دوم تحصیلی متوقف ماند و برای همیشه دبیرستان را وداع گفت. به محض ورود به پایتخت، همپای برادرهای ناتنی‌اش علی و حسن به کار نقاشی ساختمان پرداخت و برای ادامه تحصیل در کلاس‌های شبانه خوارزمی نام‌نویسی کرد. درسال ۱۳۴۴به استخدام نیروی هوائی ارتش در آمد، به مدت سه سال "درجه دار" بود و همزمان شبانه درس می‌خواند. بعد از کسب دیپلم طبیعی برای ورود به دانشکده خلبانی امتحان‌های ابتدائی را از سر گذراند. در پایان آزمایش‌ها با فرمانده درگیر شد و نزاع آن‌ها به اهانت کشید و در ‌‌نهایت منجر به فرار او از ارتش گردید، در دوران فرار، بار‌ها و بار‌ها در جستجوی کار و امرار معاش به جنوب و شرق و شمال و مرکز ایران سفر‌ها کرد و به حرفه قدیمی، یعنی نقاشی و سایرکارهای ساختمای پرداخت. هنوز پا به سن بیست و یک سالگی نگذاشته بود که دلباخته دختری به نام سکینه صبوری شد، در دورانی که فراری ارتش بود، در سن بیست و چهار سالگی با او ازدواج کرد، ثمره این عشق و ازدواج سه فرزند است. چندماه بعد از ازدواج، دردادگاه نظامی محاکمه و به جرم فرار از خدمت و توهین و تمرّد محکوم، زندانی و از ارتش شاهنشاهی اخراج گردید. تجربه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در چند ماهی که در انتظار خبرِ کارگزینی در بلاتکلیفی به سر می‌برد از سر گذراند تا سرانجام در اداره آموزش و پرورش شهریار کاری پیدا کرد و معلم شد. یک سال بعد از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به جرم تبلیغ مرام و مسلک اشتراکی از آموزش و پرورش اخراج شد. در پائیز سال ۱۳۶۳ ناگزیر به جلای وطن شد، نخست به ترکیه رفت و بعد از دو ماه و نیم اقامت در آن کشور از آنکارا به سوی پاریس پرواز کرد و در فرانسه پناهنده سیاسی شد. حسین دولت آبادی از تاریخ ۲۴ دسامبر ۱۹۸۴ میلادی در کشور فرانسه و در حومه شهر پاریس زندگی می‌کند. چند کلمه درباره سرگذشت دوران: دوران نخستین بار در سال ۱۳۶۳ خورشیدی، در شرایط بحرانی، شتابزده، آشفته و مغشوش نوشته شد. در آن زمان به اجبار جلای وطن کرده بودم و در آنکارا، به انتظار سرنوشت بسختی روزگار می‌گذراندم و اگر از چند روز بگذرم، کم و بیش هر روز و یا هرشب می‌نوشتم. این یادداشتها نزدیک به سی و شش سال با سایر دست نوشته‌های سال‌های جوانی‌ام بایگانی شده و از یادم رفته بود. باری، در آغاز بحران جهانی ویروس کرونا، هنگام خانه تکانی، این دفتر کهنه و رنگ باخته را یافتم و تصمیم گرفتم تا در دوران قرنطینه و « تبعید مضاعف »، آن را باز خوانی، بازنگری و بازنویسی کنم. باری، پس از سی و شش سال و‌اندی به « مردی » در این دفتر کهنه و رنگباخته برخوردم که اگر چه بی‌شباهت به من نبود، ولی اغلب مرا به شگفتی وامی داشت. غرض، در همان روز‌ها به دوستی نوشتم: «... اگر چه نثر و زبان دروان را که در شرایط اضطراری و بحرانی شتابزده نوشته شده، ویراستاری، بازنویسی، حک و اصلاح می‌کنم، ولی این کار به گون‌های خواهد بود تا به مضمون و محتوا لطمه‌ای نخورد و راوی، « نویسنده » که من بوده باشم، دست نخورده و با همان طرز تفکر و باور‌ها، با همان طرز نگاه و با همان رفتار و گفتار باقی بماند... ».
more
حسین دولت آبادی، در بهار سال ۱۳۲۶ در روستای دولت آباد، (ناحیه ۲ سبزوار) به دنیا آمد و دوران ابتدائی را دردبستان مسعود سعد روستای دولت آباد از سر گذراند. در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به سبزوار رفت و در دبیرستان ابن یمین نام‌نویسی کرد. چندی بعد، در سال ۱۳۴۲ همراه خانواده‌اش به پایتخت مهاجرت کرد و درنتیجه تحصیلات دوره متوسطه او در نیمه سال دوم تحصیلی متوقف ماند و برای همیشه دبیرستان را وداع گفت. به محض ورود به پایتخت، همپای برادرهای ناتنی‌اش علی و حسن به کار نقاشی ساختمان پرداخت و برای ادامه تحصیل در کلاس‌های شبانه خوارزمی نام‌نویسی کرد. درسال ۱۳۴۴به استخدام نیروی هوائی ارتش در آمد، به مدت سه سال "درجه دار" بود و همزمان شبانه درس می‌خواند. بعد از کسب دیپلم طبیعی برای ورود به دانشکده خلبانی امتحان‌های ابتدائی را از سر گذراند. در پایان آزمایش‌ها با فرمانده درگیر شد و نزاع آن‌ها به اهانت کشید و در ‌‌نهایت منجر به فرار او از ارتش گردید، در دوران فرار، بار‌ها و بار‌ها در جستجوی کار و امرار معاش به جنوب و شرق و شمال و مرکز ایران سفر‌ها کرد و به حرفه قدیمی، یعنی نقاشی و سایرکارهای ساختمای پرداخت. هنوز پا به سن بیست و یک سالگی نگذاشته بود که دلباخته دختری به نام سکینه صبوری شد، در دورانی که فراری ارتش بود، در سن بیست و چهار سالگی با او ازدواج کرد، ثمره این عشق و ازدواج سه فرزند است. چندماه بعد از ازدواج، دردادگاه نظامی محاکمه و به جرم فرار از خدمت و توهین و تمرّد محکوم، زندانی و از ارتش شاهنشاهی اخراج گردید. تجربه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در چند ماهی که در انتظار خبرِ کارگزینی در بلاتکلیفی به سر می‌برد از سر گذراند تا سرانجام در اداره آموزش و پرورش شهریار کاری پیدا کرد و معلم شد. یک سال بعد از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به جرم تبلیغ مرام و مسلک اشتراکی از آموزش و پرورش اخراج شد. در پائیز سال ۱۳۶۳ ناگزیر به جلای وطن شد، نخست به ترکیه رفت و بعد از دو ماه و نیم اقامت در آن کشور از آنکارا به سوی پاریس پرواز کرد و در فرانسه پناهنده سیاسی شد. حسین دولت آبادی از تاریخ ۲۴ دسامبر ۱۹۸۴ میلادی در کشور فرانسه و در حومه شهر پاریس زندگی می‌کند. چند کلمه درباره سرگذشت دوران: دوران نخستین بار در سال ۱۳۶۳ خورشیدی، در شرایط بحرانی، شتابزده، آشفته و مغشوش نوشته شد. در آن زمان به اجبار جلای وطن کرده بودم و در آنکارا، به انتظار سرنوشت بسختی روزگار می‌گذراندم و اگر از چند روز بگذرم، کم و بیش هر روز و یا هرشب می‌نوشتم. این یادداشتها نزدیک به سی و شش سال با سایر دست نوشته‌های سال‌های جوانی‌ام بایگانی شده و از یادم رفته بود. باری، در آغاز بحران جهانی ویروس کرونا، هنگام خانه تکانی، این دفتر کهنه و رنگ باخته را یافتم و تصمیم گرفتم تا در دوران قرنطینه و « تبعید مضاعف »، آن را باز خوانی، بازنگری و بازنویسی کنم. باری، پس از سی و شش سال و‌اندی به « مردی » در این دفتر کهنه و رنگباخته برخوردم که اگر چه بی‌شباهت به من نبود، ولی اغلب مرا به شگفتی وامی داشت. غرض، در همان روز‌ها به دوستی نوشتم: «... اگر چه نثر و زبان دروان را که در شرایط اضطراری و بحرانی شتابزده نوشته شده، ویراستاری، بازنویسی، حک و اصلاح می‌کنم، ولی این کار به گون‌های خواهد بود تا به مضمون و محتوا لطمه‌ای نخورد و راوی، « نویسنده » که من بوده باشم، دست نخورده و با همان طرز تفکر و باور‌ها، با همان طرز نگاه و با همان رفتار و گفتار باقی بماند... ».
more