میترا و برادرش بابک، پس از کشته شدن پدرشان به شهر ری میگریزند. میترا خودش را به شکل پسرها در میآورد و رامین مینامد. اکنون خانهی او، ...
میترا و برادرش بابک، پس از کشته شدن پدرشان به شهر ری میگریزند. میترا خودش را به شکل پسرها در میآورد و رامین مینامد. اکنون خانهی او، دخمهی کوچکی در شهر مردگان است. میترا آرزو دارد که روزی به دنبال مادرش به پالمیرا برود. کم کم اتفاقهای عجیبی میافتد.
نیروی ذهنی بابک چیست و چرا دل میترا گواهی میدهد که اتفاق شومی در انتظار بابک است؟
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.